مقالهای از دکتر آرش نراقی:
۱. پرسش اصلی من در این نوشتار این است:
آیا مسلمانی و سکولاریسم با یکدیگر قابل جمع است؟ آیا فرد می تواند هم مسلمان باشد و هم به نحو سازگاری به اقتضائات سکولاریسم پایبند باشد؟
در حدّی که من درمی یابم یکی از مهمترین پیش شرطهای تحقق سکولاریسم، التزام به فضیلتی است که می توان آن را "رواداری بر مبنای احترام متقابل" نامید. اگر این ادعا درست باشد، در آن صورت پاسخ پرسش اوّل تاحدّ زیادی در گرو پرسش دیگری خواهد بود:
آیا یک مسلمان از آن حیث که مسلمان است می تواند فضیلت "رواداری بر مبنای احترام متقابل" را به رسمیت بشناسد؟
ادعای من در این نوشتار آن است که مسلمانی با فضیلت "رواداری برمبنای احترام متقابل" قابل جمع است، و از اینرو می توان صورتی از مسلمانی را با اقتضائات اساسی سکولاریسم سازگاری بخشید. بنابراین، در این مقاله در گام نخست، به اختصار تلقی خود را از سکولاریسم و مفهوم "رواداری بر مبنای احترام متقابل" بیان خواهم کرد، و سپس در گام دوّم به اختصار توضیح خواهم داد که احیاناً در بستر کدام چارچوب نظری می توان درکی از مسلمانی داشت که با رواداری بر مبنای احترام متقابل و نیز اقتضائات سکولاریسم آشتی پذیر باشد.
۲. در این مقاله، پدیده سکولاریسم در رابطه با عرصه عمومی تعریف می شود. مطابق این تلقی، قوانین الزام آور و سیاستهایی که بناست توسط حکومت و برای تدبیر عرصه عمومی در یک جامعه متکثر اعمال شود باید تابع سه اصل اخلاقی زیر باشد (بگذارید این سه اصل را "اصول اخلاقی سکولاریسم" بنامیم):
اصل اوّل: برخی دلایل سکولار یا غیردینی می تواند قوانین الزام آور و سیاستهای تنظیم کننده عرصه عمومی را موّجه سازد، اما هیچ دلیل دینی به اعتبار دینی بودنش نمی تواند چنان نقشی را ایفا نماید.
اصل دوّم: بنابراین، شهروندان اخلاقاً نباید از قوانین و سیاستهایی حمایت کنند که به اعتقاد ایشان هیچ بنیان عقلی غیردینی قابل قبولی برای آنها وجود ندارد، ولو آنکه از منظر دینی بتوان برای آن قوانین و سیاستها شواهد متقنی فراهم آورد. به بیان دیگر، وظیفه اخلاقی شهروندان آن است که هرگز نفوذ سیاسی خود را برای تصویب و تحکیم قوانین و سیاستهایی که به اعتقاد ایشان فقط بر مبانی دینی توجیه پذیر است و هیچ دلیل عرفی مقبولی برای آن وجود ندارد، به کار نگیرند.
اصل سوّم: دین باوران و دین ورزان می توانند از قوانین و سیاستهایی حمایت کنند که در باورهای دینی و ایمانی ایشان ریشه دارد، اما ایشان باید بتوانند در فضای گفت و گوی عمومی و سیاسی در مقام توجیه آن قوانین و سیاستها دلایل غیردینی خردپسندی نیز ارائه نمایند.
بنیان اخلاقی این اصول سه گانه صورتی از اصل عدالت است. مطابق این اصل، در جامعه ای متکثر که شهروندان از نظامهای الهیاتی، اخلاقی، یا فلسفی متنوع پیروی می کنند، خلاف عدالت است که باورهای یک گروه خاص برای گروههای دیگری که در آن باورها با ایشان شریک نیستند- برغم میل و تشخیص ایشان- الزام آور شود.
متن کامل مقاله را در این
نشانی بخوانید.
محمد قوچانی سردبیر مجلهی مهرنامه، در شمارهی سوم این مجله، سه نوشته در پاسخ به منتقدان سرمقالهی شمارهی دوم نوشته است. با اینکه قوچانی در این سه نوشته، منصفانهتر با منتقدان خود رودرو شده و کوشیده است بهجای اتهامزنی به منتقدان، به شرح نگاه و تحلیل خود بپردازد، اما در کل، توضیحات او در مورد محتوای سرمقالهی جنجالیاش، قانعکننده نیست و در بسیاری مواقع از اقرار به خطا بودن آنچه نوشته است، تن زده است. نقد
ایمایان بر نوشتههای جدید قوچانی را بخوانید.