شنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۴
قلم به مثابه شیطان عصر مدرننویسندهی وبلاگ "خیابان شماره یازده"، سیاههای تهیه كرده از كاریكاتورهایی كه بعد از ماجرای ترسیم كاریكاتورهای پیامبر اسلام در نشریات مختلف منتشر شدهاند. نظرگاه این كاریكاتورها متفاوت است. برخی از در مذمت و شماتت وارد شدهاند، بعضی از در دفاع و جانبداری، بعضی هم از در دعوت میانهروی و اعتدال. این
كاریكاتورهای دیدنی را ببینید.
سهشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۴
7
آسودهخاطر باشید. جنگی در كار نیست
خدمت دوستان عزیزی كه هراسناك و دلنگران از وقوع درگیری نظامی میان ایران و آمریكا هستند و اینروزها از میان تمامی خبرهای داخلی و خارجی، بوی جنگ را استشمام میكنند و با دلهره و واهمه و هراس صبح را به شب میرسانند و شب تا به صبح در وحشت و ترس و كابوس، غوطه میخورند، عرض میكنم كه دل، آسوده دارید كه جنگی میان ایران و آمریكا درنخواهد گرفت.
موقعیت دولت بوش و شرایط جهانی آمریكا به گونهایست كه جمهوریخواهان تصمیم گرفتهاند تا پایان دوران ریاستجمهوری بوش، پروندهی عراق را با پیروزی و موفقیت ببندند تا شانس پیروزی در انتخابات آتی را از دست ندهند. درست به همین دلیل، جمهوریخواهان ابداً مایل به درگیر شدن در یك پروژهی جدید (در فاز نظامی) نیستند بنابراین برخورد ایران و آمریكا، برخوردی دیپلماتیك و دستبالا از جنس تحریمهای اقتصادی خواهد بود. تنها احتمال ممكن، بمباران محدود مراكز هستهایست. اما به دو دلیل احتمال وقوع چنین حملهای اندك است. اولین دلیل، تعلیق طولانیمدت برنامهی هستهای ایران است كه سبب از كار افتادن تجهیزات غنیسازی اورانیوم شده است. به احتمال زیاد یكی از اهداف غرب در ماجرای اتمی ایران همین موضوع بوده است. دستگاههای غنیسازی اورانیوم در صورت توقف طولانیمدت فعالیت، بدلیل حساسیتهای بالا، دیگر قادر به كار نخواهند بود و اصولاً موضوع غنیسازی حتی در محدودهی آزمایشگاهی و تحقیقاتی، پس از این مدت، تقریباً منتفیست. دومین دلیل، واكنش ایران به چونین حملهای است كه چندان قابل پیشبینی نیست. چه، در این صورت ایران، در موقعیتی دشوار گرفتار خواهد آمد و ناگزیر از واكنش نظامی خواهد شد. از سویی، ممكن است بلافاصله، آتش جنگ و ناامنی در چند نقطهی خاورمیانه شعلهور شود و سررشتهی امور برای مدت محدودی از كنترل آمریكا خارج شود و این برخلاف خواست جمهوریخواهان برای بستن نیكفرجام پروندهی عراق است. به نظر میرسد روند امور به سمت انجام یك معامله بزرگ است.
خلاصه، خبری از رویارویی نظامی و جنگ و شهادت نیست. درهای باغ شهادت همچنان بسته است مگر اینكه هواپیمایی، بالگردی، چیزی هوس اعزام مسافران به بهشت را در سر داشته باشد! والا این در همچنان بسته است!
دوشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۴
7
فقر عمیق تحلیلی قلمستان
این چند وقت كه از ماجرای انتشار كاریكاتورهای پیامبر اسلام میگذرد، آنچه در وبستان و در رسانههای مكتوب، كمتر دیده میشود تحلیلی در خور و جامع و دلچسب است. به جز
سرمقالهی روزنامهی شرق كه نواقص و افتادگیهای بسیار داشت و
یادداشت بغضآلود خوابگرد كه به قول نویسندهاش بیش از آنكه تحلیلی باشد توصیفی و پرسشیست، یادداشت و نوشتهی مایهداری كه مرا میخكوب كند ندیدهام. یادداشتهای اخیر
مهدی جامی،
مهدی خلجی و
داریوش محمدپور را به دقت دنبال كردهام اما اشارههای جسته-گریختهی این دوستان هم به هیچ رو، انتظارم را برآورده نكرده است. دكتر سروش هم كه با
یادداشت عجولانهاش، پاك مرا ناامید كرد.
در این میان، به لطف مهدی جامی -كه همینجا از او تشكر میكنم- وبلاگ
سفیر عدالت و نویسندهاش محمدرضا ویژه را یافتهام و این روزها مدام و با دقت، نوشتههایش را دنبال میكنم. به گمانم، یادداشتهای محمدرضا ویژه دربارهی ماجرای كاریكاتورها خواندنیتر از دیگر نوشتههاست. ایكاش به جای یادداشت، آنها را در قالب مقالهای شسته-رفته و منسجم عرضه میكرد تا دیگران هم بتوانند از تحلیل او بهره ببرند و در ضمن امكان نقد او را نیز بیابند.
در همین زمینه:
●
تأثیر شورشهای كارتونی به قلم حسن درویشپور
●
در این عصبیت ما مقصریم برادر به قلم امید معماریان
شنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۴
7
گفتا ز كه نالیم كه از ماست كه بر ماست
مجید زهری:
وبلاگشهر فارسی هم حکايتی دارد برای خودش: چهارتا وبلاگ سنگين که شل میکنند، کل وبلاگشهر -انگار که سوزن به لاستيکش فرو رفته باشد- يکهو ماتحتاش را میگذارد زمين! واماندگی فضايی (مردمی) که توان توليد ندارد همين است ديگر. تا بوده ديگران برايش ساختهاند؛ بهش پتانسيل تزريق کردهاند... و الا خودش هيچ ندارد برای عرضه. حتا نفسکشيدناش هم از روی تقليد است. حال بگرديد ببينيد "ولايت" از آسمان به سرتان نازل شد، یا از درون فرهنگ خودتان برخاست...
جمعه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۴
7
امام حسین (ع) بر ما میگرید؟
محمد سعید حنایی كاشانی:
دوستی از دورهی دبیرستان دارم به نام «مصطفی» که جامعهشناسی خوانده است. موضوع گفت و گوی هفتهی پیش ما «امام حسین (ع)» بود. «بابک» (همان مصطفی) پرسشهای مهمی را مطرح کرد که من عجالةً خلاصهی آنها را مینویسم:
(1) اکنون سالهاست که از «کشته شدن» امام حسین گذشته است، او به اعتقاد شیعیان «شهید» شده است و اکنون در جهان دیگر خوش و خرم است، گریه برای او چه تأثیری دارد؟
(2) اگر آن طور که روضهخوانان روایت میکنند تمام عظمت امام حسین در مرگ «فجیع» او باشد، میتوان نشان داد که بسیاری افراد سیاسی دیگر وجود داشتهاند که به مرگی بسیار فجیعتر مردهاند؟
(3) آیا ارزشهایی که امام حسین (ع) مدعی دفاع از آنها بود، «انسانی» بود یا «اسلامی»، بدین معنا که آیا امام حسین (ع) نگران از میان رفتن «کرامت» و «حریت» انسانی و «حقیقت» و «حقوق مردم» و برپایی «عدالت» و رفع «ستم» بود یا نگران از میان رفتن «میراث خانوادگیش» که «حکومت موروثی» بود، یا نگران رواج شرابخواری و زناکاری و زیر پاگذاشته شدن احکام قرآن که در صدر اسلام اجرا میشد؟
(4) اگر امام حسین (ع) امروز زنده بود و میخواست همان کاری را بکند که نزدیک به هزار و چهارصدسال پیش کرد، در کشورهای اسلامی، با او چه رفتاری میکردند؟ در کدام کشور اسلامی کسی میتواند مخالف با «نظام حاکم» باشد و زنده باقی بماند؟ بنابراین
(5) آیا امام حسین (ع) توانست «سرمشق»ی برای جامعهی اسلامی بگذارد که در آن «مخالف نظام» جان و مال و منزلتش محفوظ باشد، و برای ساکت کردن و از میدان به در کردن او رقیبان دست به هر اقدامی نزنند؟ آیا مردمی که حاضرند بر سر و سینهی خود برای امام حسین بکوبند، حاضرند به «افضلالجهاد»، بر زبان راندن کلمهی حق در نزد «امام جائر»، بپردازند و تمام مصائب آن را به جان بخرند، و «داد» مظلومی را بستانند و قدم در «راه» حسین بگذارند، یا توسل به امام حسین (ع) و ابوالفضلالعباس فقط برای «باز کردن» بخت دخترها و «شفاعت» گناهکاران در روز قیامت و «شفا»ی بیماران و ادای «دیون» بدهکاران و دادن «زور» به ورزشکاران است (آن هم از نوع نمایشی آن)؟
(6) آیا نمیتوان گفت که «مراسم عزاداری» هم چیزی است شبیه به «کارناوال»ها و دیگر «بازیهای» اجتماعی که افراد فقط میتوانند در آن به تمرین «مؤانست» (“socialization”) بپردازند؟
(7) آیا اصلاً چیزی به نام «اخلاق» عاشورا وجود دارد، یا چنانکه امروز دنیاپرستان سرمست از دینفروشی میگویند «عاشورا حماسه و عزت و افتخار است؟» («حماسه»، «عزت»، «افتخار» — اینها واژگان دینی نیستند، بلکه دقیقاً واژگانی «سکولار»ند که برای دین به کار برده میشوند، شاید درستتر بود بگویم که اینها دقیقاً ارزشهای «جاهلی»اند!)
چهارشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۴
7
روزی سراسر عشق و مهرورزی
برای ما ایرانیان که كمتر دمی را برای آسودن و غنودن بیدغدغه در آغوش وصال معشوق مییابیم 14 فوریه روز والنتاین برابر 25 بهمنماه شاید بهترین بهانه باشد تا با غفلتی عمدی از تمامی نابكاریهای روزگار و بیوفائیهای پیرامونمان، لحظهای با تمامی شوق چشمها را لبریز از اشك محبت و سرشار از صداقت كودكی بازیگوش كنیم و یك دم از اندرون دل نجوا كنیم كه ای ساغر هستی ، ای مرا معنا، دوستت دارم….
در آن لحظه كه آبشار دانههای شورانگیز اشك به تعظیم رابطهای خدایگونه بین عاشق و معشوق سرازیر میشود، آنهنگام كه معشوق لبخندی مهمانمان میكند و نگاه شهلایش دنیا را نزد چشمانمان به تصویر میكشد به پرواز درمیآئیم تا زمینیان را آگاه كنیم كه شیرین و خسرو دیگری آمده است تا حكایت لیلی و مجنون را باز بسراید و حدیث دلدادگی را ترنمی دگر باشد. ایران كشور مهرورزی است نه از امروز كه از دیرزمانی كه آئینهای مهرگان در هر مناسبتی در این كهنه دیار برپا بود. چنان كه حافظ شیرین سخن عاشق مسلك این دیار بیش از تمام بود و نبود این خاك، «عشق» این كیمیای هستی را میستاید و میسراید:
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم / بنده عشقم و از هر دو جهان آزادمشاخه گلی سرخ به رنگ عشق نثار آنانیكه عاشقند و دل در گرو یار دارند؛ «عاشقان عیدتان مبارك باد».
● دیروز روز والنتاین بود. این یادداشت را دو سال پیش به همین مناسبت نوشتم. این یادداشت، همانیست كه در كتاب "ما ایرانیم" منتشر شده است. "ما ایرانیم" كتابیست كه منتخبی از مطالب وبلاگهای فارسی را در خود گرد آورده و به زبان انگلیسی منتشر كرده است.
سهشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۴
7
سانسور به مثابه تئوری بقا !!!
قسمتهایی از سرمقالهی روزنامهی شرق، در تاریخ 23 بهمن 1384 به قلم عمادالدین باقی دربارهی بحران انتشار كاریكاتورهای پیامبر اسلام كه در نسخهی چاپی روزنامه سانسور شده اما در سایت اینترنتی آن به اشتباه منتشر شده بود (عكس
اول، عكس
دوم)
یکشنبه، بهمن ۲۳، ۱۳۸۴
این چند روزه، تمام ذهنم را انتشار كاریكاتورهای پیامبر اسلام پر كرده است. به این موضوع فكر میكنم كه مرز و سقف آزادی كجاست؟ رابطهی آزادی بیان و آزادی عقیده چیست؟ این ماجرا چه پسلرزههایی بر مبانی سكولاریزم در قرن تازه و عرفیكردن نمادهای قدسی دارد و نظایر آن. این چند روزه كه ایران تعطیل بود درست مثل تشنهای گمگشته-در-كویر با ولعی حیرتانگیز مطالعه میكردم. راجع به خیلی چیزها. كولهبار پر و پیمانی از این چند روزه بر دوش دارم. یكی از محورهای مطالعهام همین موضوع بود. امشب كه نشستم به نوشتن، یكباره دست و دلم سرد شد و كلام در دهانم ماسید. همراهی نكردند حس و حال و ذهن و حافظهام. باشد برای فردا كه یادداشت یا اگر كامل و منظمتر شد مقالهای بنوسیم.
جمعه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۴
7
چون نیك نظر كرد پر خویش در آن دید!
حتی بعد از 27 سال هم آدم دلش میخواهد بداند آن لذت تسخیر چه بود. اما کمی دیر است برادر! شما به سن عقل نرسیدهاید؟ یا این نمایش است؟ کاریکاتور. هان؟ آدم از دیوار جایی بالا برود جلو چشم مأموران؟ آخوند هم باشد. حتماً کاریکاتور است. فقط در دنیای کاریکاتوری این اتفاقها میافتد. در دنیای کارتونها. [
منبع]
پسنوشت:
نمیدانم چرا به محض دیدن این تصویر، یاد فیلم مارمولك افتادم!
پنجشنبه، بهمن ۲۰، ۱۳۸۴
علیاصغر سیدآبادی:
خشونت عشق عنوان سخنرانی کوتاه امشب مصطفی ملکیان بود در حسینیه ارشاد . او سخنانش را با این پرسش آغاز کرد که چگونه می توان زندگی بهتر و شادمانه تری داشت ؟ و به خشونت عشق به عنوان یکی از راه ها ی مهم پرداخت . خشونت عشق از نظر ملکیان خشونتی است که به خاطر عشق به هم نوع اما نسبت به خود به وقوع می پیوندد . او خشونت عشق را هر نوع رنج و محنت خود خواسته ای خواند که انسان به خاطر عشق به دیگران تحمل می کند و هدف اولیه بنیان گذاران ادیان را خدمت به انسان خواند و حضرت علی (ع) را یکی از انسان هایی دانست که به خاطر هم نوعانش خشونت های بسیاری بر خود روا داشته است و خود را از بسیاری از آن چیزی هایی که می توانست داشته باشد و آسایش هایی که می توانست از آن ها برخوردار باشد ، محروم ساخته است . در حالی که خشونت نفرت بر دیگران اعمال می شود و ریشه در خودخواهی ها دارد .
ملکیان شهادت را اوج خشونت عشق خواند و از این که برخی از شهادت تفسیری ارائه می دهند که آن را در زمره خشونت نفرت جای می دهد و هم چنین از این که در دنیای امروز خشونت نفرت جای خشونت عشق را گرفته است ،ابراز نگرانی کرد. او هم آنان را که به خاطر نفرت از دیگران ( با هر عقیده ای ) و از میان برداشتن دیگران از جان خود می گذرند ، در زمره خشونت نفرت خواند .
ملکیان از کسانی است که او را به خاطر ترویج معنویت و عشق بسیار دوست دارم . او با تسلطی که به منابع درون دینی دارد ، توانایی بی نظیری در ارائه تفسیر هایی از دین دارد که با دنیای جدید و خشونت پرهیزی سازگار است . ما جز از این راه نمی توانیم به جنگ با بنیادگرایی و تروریسمی که خود را متکی به دین می داند ، برویم . به نظرم راه آینده ایران از چنین مسیری می گذرد .
دوشنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۴
من كه نمیفهمم! در واقع میفهمم اما میخواهم از شما بپرسم. خبر خاصی شده و من بیخبرم؟ دو روز است كه تعداد زیادی در جستجوی نام عبدالله نوری به این وبلاگ میرسند. تعدادشان در مقایسه با دیگر كسانی كه به دنبال كلماتی دیگر بودهاند، آنچنان زیاد است كه مرا به حیرت انداخته است. ماجرا چیست؟ آیا تحولاتی در راه است؟
جمعه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۴
من پیش از این به
مهدی خلجی دربارهی دیدگاه مسؤولان و تصمیمگیران ایرانی نسبت به
مقالهاش هشدار داده بودم. به فاصلهی یكی-دو روز پس از هشدار من، سایت بیبیسی در كل ایران مسدود شد. شك نداشتم موضوع انسداد سایت بیبیسی با رایزنی میان دو طرف حل خواهد شد. طبیعی هم هست كه در هنگام رایزنی، كوتاه آمدن از موضع قبلی یا تغییر جهت، یكی از لوازم بازگشایی سایت خواهد بود. امروز دیدم كه
مقالهی تازهی مهدی خلجی در بیبیسی با همان موضوع پیشین به نتیجهای متفاوت منتهی شده است (پاراگرافهای آخر دو مقاله را به دقت مقایسه كنید). این بدان معنیست كه مشكل بیبیسی در حال حل شدن است. به هر حال، دنیای سیاست است و اقتضاهای پیدا و نهانش!
چهارشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۸۴
7
بنبست هستهیی بیبیسی
واقعاً متاسفم كه رسانهی معتبری چون بیبیسی، با انتشار چنین اظهاراتی، حیثیت حرفهای خود را لكهدار میكند. این ابراز نظرها، حداكثر، نوشتههایی احساساتی و واكنشی هستند. نه اندیشهای در پس آنهاست، نه تحلیلی و نه پیشبینی خاصی. آنچه در این یادداشتها خودنمایی میكند یا ابراز نگرانی از به خطر افتادن جان و مال و آسایش زندگیست یا به مخاطرهافتادن حضور ایران در بازیهای جام جهانی و یا در ژرفترین منظر حفظ پرستیژ و غرور ملی در برابر خارجیان.
اما آیا این ابراز نظرها، نمایانگر برآیند نظرات وبستان است؟ نمایندهی نظرات وبلاگستان است؟ شاخصی برای تشخیص نظر اكثریت مردم است؟ معیاری برای نظرسنجی افكار عمومی ایرانیان است؟ آیا آنانكه كه در این زمینه سكوت معناداری پیشه كردهاند قادر به نوشتن چنین یادداشتهای بیمایهای نبودند؟ آیا بیبیسی تا این حد از وضعیت درون كشور بیخبر است كه دست به گردآوری چنین نوشتههایی بزند؟ آیا رابطین بیبیسی از مواضع تحلیلگران داخلی ناآگاهاند؟ آیا بیبیسی تا بدین حد بیسوژه است كه دست به چنین اقدامات سخیفی بزند؟ برای وبستان و وبلاگستان فارسی هم متاسفام كه چنین یادداشتهایی به نمایندگی از آنها برگزیده میشود و منتشر میگردد.
صفحه نخست پیام ایرانیـان