--->

روزنوشت‌ها    
صفحه نخست | پست الکترونیک | گوگل‌خوان نیم‌نگاه

بايگانی ماهانه
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
آوریل 2005
مهٔ 2005
ژوئن 2005
ژوئیهٔ 2005
اوت 2005
سپتامبر 2005
اکتبر 2005
نوامبر 2005
دسامبر 2005
ژانویهٔ 2006
فوریهٔ 2006
مارس 2006
آوریل 2006
مهٔ 2006
ژوئن 2006
ژوئیهٔ 2006
اوت 2006
سپتامبر 2006
مارس 2007
آوریل 2007
سپتامبر 2007
اکتبر 2007
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
اکتبر 2009
نوامبر 2009
دسامبر 2009
ژانویهٔ 2010
فوریهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئن 2010
ژوئیهٔ 2010
سپتامبر 2010
فوریهٔ 2011
مارس 2011
دسامبر 2022

پنجشنبه، مهر ۰۷، ۱۳۸۴
7 آیا عصر ایدئولوژی‌ها به پایان رسیده است؟
جناب آقای خسرو ناقد با ارسال ایمیلی، متن مقاله‌ی تازه خود را برای بنده فرستاده‌اند. بلافاصله مقاله‌ی ارسالی ایشان را خواندم. فعلاً شما نیز متن مقاله را بخوانید تا فردا چند خطی درباره‌اش بنویسم؛ البته به شرط آنكه این سیر قهقرایی زندگی روزمره و گرفتاری‌های احمقانه‌ی آن مجالی برای چند خط نوشتن باقی بگذارد. در این چند هفته فقط می‌رسم مطالعه كنم و بر اندوخته‌هایم بیفزایم. ذهنم در مسائل پیش‌پاافتاده‌ی زندگی غرق شده است. باید كمكش كنم تا زودتر به ساحل آرامش برسد شاید زندگی هم كم‌كم به روال سابق و عادی خودش برگردد.

7 بشنو از نی چون حكایت می‌كند ...
... همین اعتقاد بود که به آیت‌الله خمینی جرأت می‌داد تا اختیارات و امتیازات پیامبر و ائمّه را برای فقیهان هم ثابت و جاری بداند و دست نیابت از آستین امامت بدر آورد و نظریه ولایت مطلقه فقیه را با قدرت سیاسی درآمیزد و تکیه برجای امامان بزند و حکومتی اتوکراتیک و غیردموکراتیک بنا کند و از جایگاهی قدسی و الهی، به تشریع و تقنین بپردازد و مردم را ملزم به اطاعت از خود و گماشتگان خود بداند. [متن كامل نامه‌ی شجاعانه‌ی دكتر سروش]

سه‌شنبه، مهر ۰۵، ۱۳۸۴
7 بوی احمدی‌نژاد آید همی!
اگر تازگی‌ها به خانه‌ی علی قدیمی سری زده باشید حتماً متوجه شده‌اید كه در اطراف خانه‌ی آنها عجیب بوی احمدی‌نژاد می‌آید. از علی، علّت را جویا شدم. پاسخی داد كه اصلاً انتظارش را نداشتم. شما هم البته اگر جای من بودید تعجب می‌كردید. بله، منزل معاون اول رئیس‌جمهور، درست دیوار-به-دیوار خانه‌ی علی قدیمی‌ست! دقیقاً دیوار-به-دیوار. خلاصه از این به بعد باید جور دیگری با علی قدیمی تا كرد! همین ابتدا مراتب ارادت قلبی خود را همراه با تعظیم بلند بالایی خدمت ایشان اعلام می‌كنیم! علی جان! بِچُك، یزد خَشِت هست؟

7 بخش‌های دیگری از پازل شخصیتی دكتر مصطفی ملكیان
وضعیت تفكر در ایران معاصر، گفتگو با مصطفی ملكیان
چكیده:‌ در این گفتگو آقای ملكیان به سه عامل مؤثر در وضع اندیشگی ما اشاره می‌كند:‌ نخست، عدم میل به تغییر جهان؛ دوم، زیر سؤال رفتن مشروعیت حكومت‌ها و توسل آنها به عالمان دینی و سوم، سرخوردگی حاصل از شكست در برابر مغول و تیمور. ایشان گرته‌برداری از فرهنگ غرب را امری ممدوح می‌داند و آن را راهی كم‌هزینه به حساب می‌آورد.

انتقاد یكی از اساتید حوزه‌ی علمیه نسبت به درج مقاله‌ای از دكتر ملكیان: چرا نشریات حوزه‌ی علمیه چنین اندیشه‌های منحطی را ترویج می‌كنند؟

دوشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۴
7 نقد و نظر
در نکوهش دیوانگی (یا خطابه‌ی ارتجاع) به قلم پیام یزدانجو؛
درباره‌ی همين يادداشت، به قلم یحیا مسعودی نژاد؛

شنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۴
7 دو كلام با خوانندگان عزیز پیام ایرانیـان
چند تن از دوستان پرسیده‌اند چرا دیگر به مسائل سیاسی روز نمی‌پردازی؟‌ عزیزان دیگری نیز پرسیده‌اند چرا دیگر درباره‌ی مناسبت‌های تاریخی در طول سال، مقاله یا یادداشت نمی‌نویسی؟ مناسبت‌های تاریخی یك‌به‌یك از راه می‌رسند اما تو برخلاف سال گذشته از كنار آنها به راحتی می‌گذری و ساكت می‌مانی.

خب، اول پاسخ پرسش نخست؛ حقیقتش را بخواهید پس از بر سر كار آمدن محمود احمدی‌نژاد به عنوان مدیر قوه‌ی مجریه، دیگر رغبتی به قلم زدن در عرصه‌ی مسائل سیاسی روز ندارم. هم موضوع اندك است هم نوشتن در این زمینه بی‌فایده. به حمدالله حاكمیت یكپارچه شده و دیگر همه جا را امن و آرامش و سكوت و سكون فرا گرفته. نه جنجالی،‌ نه غوغایی، نه اختلافی. بیچاره روزنامه‌ها و سایت‌های خبری كه این چند ماه از بی‌سوژگی كم آورده‌اند!
به نظر من تازه باید قدر این موقعیت را دانست. از هم اكنون تا دست‌كم یكسال دیگر (و بلكه هشت‌سال بعد) می‌توانیم با آسودگی خیال و فراغ بال، به بازسازی زیرساخت‌ها فكری خود بپردازیم. نقاط ضعف فكری خود را بازبشناسیم و از خطاهای عملی و ضعف‌های فكری گذشته پند بگیریم. حال با این توضیح واقعاً حیف‌تان نمی‌آید وقت و قلم خود را برای بررسی میزان رأی به وزرای مدیر قوه‌ی مجریه تلف كنیم؟
و اما سؤال دوم؛ من چندان عادت ندارم خود را تكرار كنم. در مورد بسیاری از مناسبت‌های تاریخی كه در طول سال فرا می‌رسد، پیش از این نوشته‌ام. حتماً توجه دارید كه فایده و فلسفه‌ی وجود بخش بایگانی ماهانه در وبلاگ‌ها دسترسی به همین مطالب است. این نكته را هم بگویم كه بخش آرشیو وبلاگ‌ها، مهجورترین بخش وبلاگ‌هاست. همیشه بسیاری از نوشته‌های پرمغز كه به بایگانی سپرده شده‌اند با بی‌مهری و بی‌توجهی خوانندگان مواجه می‌شوند، تو گویی وب‌نگار همین چند مطلب و یادداشتی‌ست كه در صفحه‌ی اول وبلاگ‌، دنبال هم ردیف شده‌اند!

حال برای یادآوری برخی مناسبت‌های روز اگر حال و حوصله دارید نگاهی به این دو یادداشت بیندازید:
پایان جنگ تازه آغاز فاجعه بود
بابا آب داد اما به خاك سرد گورستان

چهارشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۴
7 شناساندن ملكیان و عذاب بی‌امان وجدان
به عذاب وجدان دچار شده‌ام. وقتی سخنان بحث‌انگیز دكتر مصطفی ملكیان[1] را منتشر كردم چند تن از دوستان كه از نزدیك با او دمخور بوده‌اند شرحی از توانمندی‌های علمی و وسواس‌های ویژه‌ی او به هنگام نگارش مقاله و كتاب را برایم فرستادند. از موشكافی‌های او در هنگام نقد دیگران گفتند و مو از ماست كشیدن‌های این فیلسوف تحلیلی. همان‌ها دلسوزانه هشدار دادند كه ناشناس بودن ملكیان در فضای مجازی حال كه با چنین طلیعه‌ای همراه شده، بی‌تردید باعث می‌شود ملكیان به عنوان متفكری "ایران‌ستیز" و "مهمل‌گو" به جامعه‌ی وب‌نگاران شناسانده شود. و این حتی با اثبات نادرستی سخنان او، رنگی از واقعیت ندارد.
با شنیدن این نهیب اخلاقی، بلافاصله بخش دیگری از سخنان او را در آن جلسه آماده كردم تا تصویر كامل‌تری از او ترسیم شود. برای انتشار بخش نخست سخنان، در فرودگاه اصفهان او را مطلع كردیم. او هم مخالفتی نكرد. اما تا امروز نتوانسته‌ایم او را پیدا كنیم و برای انتشار بخش دوم سخنانش اجازه بگیریم. دامنه‌ی واكنش‌ها به سخنان نخستین او هم بسیار فراتر از آن چیزی بود كه گمان می‌بردیم. فعلاً اجازه و مجال گفتن‌اش نیست وگرنه شاید شما هم متعجب می‌شدید از اینكه بازتاب سخنانی در یك وبلاگ، سر از چه جاهایی درآورده و تا به كجاها كشیده شده است.
حال، چندین نوشته از او را دست گرفته‌ام و مشغول خلاصه كردن آنها هستم. با انتشار این مقالات دست‌كم تصویر واقعی‌تری از ملكیان در اذهان ما نقش خواهد بست. فردا نخستین بخش این سلسله مقالات را منتشر خواهم كرد.

پی‌نوشت:
1- دكتر ملكیان از نظر مدارج آكادمیك، مدرك دكترا ندارد. علتش هم نكته‌ای پنهان‌كردنی نیست. اما هم‌اكنون او در دوره‌ی دكتری تدریس می‌كند. همین كافی‌ست تا او را شایسته‌ی عنوان "دكتر" بدانیم. بیشتر دوستداران ملكیان، او را "استاد" خطاب می‌كنند. من چون این كلمه را عنوانی می‌دانم كه در بیشتر مواقع، سخاوت‌مندانه و از روی تملق، نثار یك فرد می‌شود چندان دل خوشی از آن ندارم. بنابراین ترجیح می‌دهم او را "دكتر" بنامم تا "استاد".

سه‌شنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۴
7
به جز بازدیدكننده‌های هر روزه‌ی این وبلاگ، بیش از 220 نفر هم از طریق سرویس Bloglet به صورت خودكار، مطالب این وبلاگ را دریافت می‌كنند. به فكرم رسید حال كه چندین ماه از فعال‌شدن بخش نیم‌نگاه می‌گذرد، امكان اشتراك آن را هم فراهم كنم. برای همین در بخش "دریافت تازه‌نوشته‌ها" امكان اشتراك وب‌نوشت "پیام ایرانیـان" و بخش "نیم‌نگاه" را از هم جدا كرده‌ام. چند وقتی می‌گذارم به همین صورت بماند تا ببینم اشتراك بخش نیم‌نگاه مشتری دارد یا خیر. اگر نداشت كه از خیر این امكان می‌گذرم.

دوشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۴
7 خوشا غرب وحشی و آرام بی‌مثالش!
شب نیمه‌ی شعبان كه فرا می‌رسد تازه انسان قدر امنیت و آرامش غرب وحشی را درك می‌كند! خورشید كه غروب می‌كند، خیابان چهارباغ اصفهان به جولانگاه انسان‌های عقده‌ای و علاف تبدیل می‌شود. موتورسواران تك‌چرخ می‌زنند، پسران عربده می‌كشند، بعضی‌ها مست و خراب قمه می‌چرخانند، دختران جوان دسته‌دسته لای دست‌های دراز شده‌ی پسران هرزه می‌لولند، نوای گوش‌نواز ترقه‌هایی كه به بمب بیشتر شبیه‌اند تا به ترقه، آرامش هر رهگذری را بر هم می‌زند. صدای نوار از بعضی مغازه‌ها بلند است. هر جا گروهی تجمع كرده‌اند ناگهان سیل جمعیت به همان نقطه سرازیر می‌شود كه همین نشانه كافی‌ست تا بدانی كه آنجا حتماً چیزكی برای این شكم خیره كه به چاه ویل می‌ماند، تقسیم می‌شود. ماشین‌ها بوق می‌زنند، موتورسواران ویراژ می‌دهند، پیاده‌روها از لیوان‌های یك‌بارمصرف به گند كشیده می‌شود. جوی متعفنی از دوغ و شیركاكائو و شربت ‌آبلیمو سرازیر می‌شود. مردم شادی می‌كنند، مردم شادی می‌خواهند، مردم شادی كردن را نیآموخته‌اند. مردم عقده‌ای شده‌اند. شب نیمه‌شعبان بسیاری شادی می‌كنند اما نه دلیل آن را می‌دانند نه روش آن را؛ این شب محشر و عرصاتی‌ست كه توصیفش را فقط در كتاب‌ها خوانده‌ایم و در فیلم‌های تخیلی دیده‌ایم!

[چرا اینگونه‌ایم؟!]

7 ادامه‌ی سخنان دكتر مصطفی ملكیان
بخش پایانی سخنان دكتر ملكیان در جلسه‌ی خصوصی پیش از ظهر را آماده كرده‌ام. بخش اول آن پیش از این منتشر شد و البته بسیار بحث‌انگیز شد. حال به دنبال كسب اجازه از ایشان هستیم تا قسمت دوم را نیز منتشر كنیم. اگر مجوز انتشارش صادر شد كه منتشرش می‌كنیم، اگر هم نشد كه می‌سپاریم‌اش به دست آیندگان تا دست‌كم گرهی از كار آنان بگشاید. به دوران ما كه وصال نداد!

یکشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۴
7 چماق و هویج احمدی‌نژاد
دیشب شبكه‌ی خبر سخنرانی احمدی‌نژاد را از سازمان ملل مستقیم پخش می‌كرد. با پایان یافتن سخنرانی او در مجمع عمومی سازمان ملل، حاضران شروع به كف زدن كردند. دوربین‌های تلویزیونی كه روی تصویر حاضران حركت می‌كردند برای یك لحظه از روی تصویر وزیر خارجه‌ی انگلیس رد شدند. بیچاره نه تنها كف نمی‌زد بلكه به وضوح شوكه شده بود!

امروز كه اظهار نظر او را از سیمای ایران شنیدم پی بردم حدسم درست بوده. او اظهارارت احمدی‌نژاد را "ناامید كننده" خواند. بی‌بی‌سی هم این سخنان را "امیدوار كننده" اما "منازعه‌آمیز" دانسته است. حق هم دارند. احمدی‌نژاد به صراحت گفت در صورت افزایش فشارها در كل مسیر طی شده در پرونده‌ی هسته‌ای ایران تجدد نظر خواهیم كرد. از آن سو، پیشنهاد مشاركت بخش‌های خصوصی و دولتی كشورهای دیگر را در پروژه‌های هسته‌ای ارائه كرد. در عین حال به تلویح چرخه‌ی سوخت هسته‌ای را حق مسلم ایران و مذاكره‌ناپذیر خواند و تنها حاضر شد بر سر "عدم انحراف چرخه‌ی سوخت بسوی تولید سلاح‌های هسته‌ای" با اروپا مذاكره كند. فردا آژانس جهانی انرژی اتمی درباره‌ی پرونده‌ی هسته‌ای ایران جلسه دارد. باید نشست و دید این چماق و هویج‌ها چه تأثیری بر تصمیم‌گیران جهانی داشته است.

جمعه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۴
7 آیا ملكیان روشنفكری دینی‌ست؟
جناب مجید زُهَری در یادداشت خود دكتر ملكیان را روشنفكر مذهبی خوانده‌اند. دكتر ملكیان عصر روزی كه به اصفهان سفر كرده بود در پایان سخنرانی خود به برخی پرسش‌ها پاسخ گفت. پرسشگری از او درباره‌ی "فلسفه‌ی اسلامی" پرسید. او پاسخ داد چیزی به نام "فیلسوف اسلامی" وجود ندارد، آنچه هست "الهی‌دان اسلامی" است. او توضیح داد كه فیلسوف باید از قید هر چه تعلق و تقید و تعصب است آزاد شده باشد تا بتواند بی‌پروا به هر عرصه‌ای وارد شود و هر نتیجه‌ای را بی‌واهمه بر زبان آورد. اما اگر همین فرد نیم‌نگاه و گوشه‌چشمی به آموزه‌های مذهبی داشته باشد و از بیان نتیجه‌ی پژوهش خود تن زند به این دلیل كه با برخی گفته‌های بزرگان مذهبی در تضاد است، او را دیگر نمی‌توان "فیلسوف اسلامی" خواند، او "الهی‌دان اسلامی" است.
حال اگر این گفته را با نظرات دكتر ملكیان درباره‌ی رسالت و منش روشنفكری پیوند دهیم به این نتیجه‌ی مسلم می‌رسیم كه نزد او تركیبی به نام "روشنفكر دینی" بی‌معناست. دكتر ملكیان آنچنان كه نزدیكان او پیوسته بازگو می‌كنند فردی‌ست جستجوگر با اندیشه‌ای جسور و چموش. وسواس او به هنگام نوشتن نیز زبانزد نزدیكان اوست. سابقه‌ی حضور او در حلقه‌ی نشریه "كیان" نیز مؤید همین نكته است. كدیور دلبسته‌ی دین و سنت بود و ملكیان از هر تعلق و تقیدی می‌گریخت. دكتر سروش اما در میانه‌ی او و دكتر كدیور ایستاده بود و هر از چندی به یكی از دو سر نزدیك می‌شد.
بنابراین "روشنفكری دینی" را اگر به معنای گوشه‌چشم داشتن به آموزه‌های رایج مذهبی بگیریم یا سخنان بزرگان دینی را به عنوان سقف آن تعیین كنیم تركیبی‌ست كه در قاموس آرای دكتر ملكیان جایی ندارد.

پنجشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۴
7 این شكاف عمیق پُر ناشده
نامزد انتخاباتی بر بالای سكو قرار گرفت و شروع به سخنرانی كرد: «من كاپیتالیسم را نابود می‌كنم، من سوسیالیسم را ریشه‌كن می‌كنم، من لیبرالیسم را از بین می‌برم، ...» از میان جمعی كه در پای سكو گرد آمده بودند پیرمردی رو به او كرد و پرسید: «پدر جان! شما روماتیسم رو هم می‌توانی از بین ببری؟!»

فاصله عمیق میان گفتمان روشنفكری و توده‌ی مردم را می‌توان از همین لطیفه‌ی بی‌مزه دریافت. این لطیفه را اولین بار هنگامی شنیدم كه در اتوبوس از اصفهان به سمت تهران در حركت بودم. به سمت تهران می‌رفتیم تا در همایش هواداران دكتر معین شركت كنیم. این لطیفه لبخند كمرنگی بر لبان برخی دوستان نشاند اما مرا واقعاً اندوهگین كرد. واگویی عریان حقیقت تلخی بود كه از آن هراس داشتم. بخش بزرگی از شكست معین و در كل جنبش روشنفكری ایران را باید در همین فاصله میان "نخبه" و "عامی" جستجو كرد.

دوشنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۴
7 این حكایت هر ساله!
هر سال در ماه شعبان در ابتدای خیابانی كه ما زندگی می‌كنیم مراسم پختن آش نذری به‌راه است. حدود پنجاه دیگ را بار می‌گذارند و ملت هم روز نیمه‌ی شعبان برای گرفتن آش نذری از صبح كله‌ی سحر صف می‌كشند. بگذریم از چند ساعت بعد كه هر جای خیابان كه قدم بگذاری مقداری آش زیر پایت سُر می‌خورد و منظره‌ی چندش‌آوری پدید می‌آید.
مواد اولیه‌ی این آش نذری توسط مردم هدیه می‌شود. از دو هفته مانده به نیمه‌ی شعبان بازار نوارهای مذهبی و پرچم و بقعه و بارگاه گرم می‌شود و صندوق هدایای نقدی و ردیف هدایای جنسی (مثل رشته‌ی آش و لوبیا و نخود و ...) نگاه هر رهگذری را به خود جلب می‌كند.
در این طرف خیابان خواربارفروشی ست كه از چند سال پیش راه و چاه پول درآوردن را یاد گرفته. مراسم معنوی (!) جمع‌آوری اقلام اولیه‌ی آش كه آغاز می‌شود، سر و كله‌ی جعبه‌های رشته‌ی آشی هم دم دكان خواربارفروش پیدا می‌شود! طرف جعبه‌ها را چنان با سلیقه روی همدیگر می‌چیند طوری كه هر نابینایی هم وقتی هوس كمك به پختن آش نذری به سرش زد بتواند با یك چرخش سر جنس مطلوب را بیابد! نتیجه اینكه كار و بار مغازه‌دار فرصت‌شناس در این دو هفته سكه می‌شود! باری، این دكان، نان سفره‌ی خیلی‌ها را تأمین می‌كند!

یکشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۴
7 از مسابقه‌ی مقاله‌نویسی چه خبر؟
هفته‌ی پیش بلاخره داوری میان مقالات و نامه‌های "مسابقه‌ی مقاله‌نویسی" را تمام كردم. بیماری مردافكن چشمانم مانع از پرداختن به آنها می‌شد. اما از آنجا كه به علیرضا تمدن قول همكاری داده بودم، بسیاری از كارهایم را تعطیل كردم و شب‌به‌شب به خواندن آن مقالات و نامه‌ها پرداختم. بیشتر مطالب شركت‌كنندگان پایین‌تر از حد انتظار بود اما به هر رو چاره‌ای جز قضاوت میان آنها نبود. فكر می‌كنم با در نظر گرفتن مدت‌زمان مدیدی كه از پایان مسابقه گذشته، زمان اعلام نتایج فرارسیده باشد. بهتر است علیرضا تمدن نسبت به جمع‌زدن امتیازها اقدام كند. هر چه باشد، شركت‌كنندگان در این مسابقه چشم‌انتظار حاصل كار خود هستند.

● شما نمی‌خواهید همراه ف.م.سخن در سر كلاس درس بنشینید؟ موضوع درس "اصل و نسب ایرانی"‌ست و البته یكی از استادانش هم استاد ملكیان!

شنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۴
7 گرم شدن تنور نقد
خوشبختانه بازار نقد و پاسخ این روزها گرم است. انتشار سخنان دكتر ملكیان دست‌كم این حُسن بزرگ را داشت كه توانست به مباحثی دامن بزند كه تا كنون كمتر بدان پرداخته شده بود. این را واقعاً باید به فال نیك گرفت. به ویژه كه این اتفاق مبارك در حال و هوای سالروز تولد وبلاگ فارسی به وقوع پیوسته است.
دكتر ملكیان، وسواس عجیبی نسبت به انتشار آثار خود دارد. علت این امر به پایبندی او به یكی از مؤلفه‌های روشنفكری (از دیدگاه خود او) بازمی‌گردد. ملكیان دائم در حال تأمل در آرای خویش و دیگران است. مدام به آنها می‌اندیشد، با آنها گلاویز می‌شود، یكی را وامی‌نهد و دیگری را برمی‌گیرد. بی‌سبب نیست كه چند هزار صفحه سخنرانی‌های پیاده شده‌ی او خاك می‌خورد و كتاب‌های اندكی از او منتشر شده است.
بخش دیگری از آنچه ملكیان در جلسه‌ی بحث‌انگیز هفته پیش گفت به خصوصیات روشنفكری ایرانی برمی‌گشت. مباحث او ارتباط تنگاتنگی با فصل نخست كتاب "راهی به رهایی" داشت كه زیر عنوان "تقریر حقیقت و تقلیل مرارت" به "تراژدی روشنفكری" پرداخته است. دراین‌باره با دوستان "توتم اندیشه" صحبت كردم. قرار شد هفته بعد آن سخنان را هم در قالب یادداشتی به خوانندگان عزیز تقدیم كنم.

دنباله‌ی مباحث "تجدد ایرانی بی‌معناست":
● "نقدی بر نقد ملكیان در سیبستان" به قلم محسن مؤمنی [پیوند]
● "انحطاط در اندیشیدن به ایران" به قلم مهدی جامی [پیوند]
● حكایت سخنان "منسوب" به ملكیان به قلم مجید زُهری [پیوند]

پنجشنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۴
7 از "ادیان و مذاهب در هند" تا "افسون زدگی جدید"
● بنظر من در دو طرف آسیا دو تمدن مهم بوده است: یونان و هند. هند همان نقشی را در آسیا ایفا كرده است كه یونان در اروپا بازی كرد. در قرون ششم و هفتم قبل از میلاد، هند مانند یك لابراتوار است. مكاتب مختلف كه برخی از آنان منكر خدا هستند، مثل بودا، جینیزم و... همه در حال تعامل با یكدیگرند. البته باید بگویم كه در هند هیچ وقت جنگ مذهبی نبوده است. در حال حاضر هند یك میلیارد و صد میلیون نفر جمعیت دارد. 400 میلیون نفر قدرت خرید دارند. 700 میلیون در اساطیر زندگی می‌كنند. در حالیكه گرسنه هستند، اما راضی هستند. هند بزرگترین دمكراسی جهان است. [گزیده‌هایی از سخنرانی دكتر داریوش شایگان]

● بخش پایانی مصاحبه‌ی اسد علی‌محمدی با مجید زهری [پیوند]
● متن كامل سخنان مصطفی ملكیان درباره‌ی "تجدد ایرانی" [پیوند]
● و همچنان درباره‌ی سخنان اخیر مصطفی ملكیان [پیوند]

چهارشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۴
7 واكنش‌ها به سخنان ملكیان ادامه دارد ...
● نقد مجید زهری درباره‌ی سخنان ملكیان (پیوند اول، دوم، سوم)
● نقد مهدی جامی بر سخنان ملكیان (پیوند)
● نقد محسن مؤمنی بر ایده‌ی ملكیان و نظر مجید زهری در پای این مطلب (پیوند)
● نقد حسن جعفری از انتقادهای فزاینده درباره‌ی سخنان اخیر ملكیان، دیگر یادداشت‌های اشاره شده در این مطلب را نیز بنگرید (پیوند)
********
یادآوری: امروز، روز تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی است.
16 شهریور سالروز تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی‌ست. پیش از این، پیشنهاد كردم كه در این روز از خود بنویسم. بنویسیم كه "وبلاگ‌نویسی برای من ِ وب‌نگار چه دستاوردهای نیك و بدی به همراه داشته است؟" و اكنون این روز فرا رسیده است. تولد نخستین وبلاگ فارسی بر همه‌ی وب‌نگاران گرامی باد.



سه‌شنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۴
7 مرغ حق
بر سر شاخ گلی مرغ حقی گفت به جفت
كه از این حق حق بیهوده دل من آشفت
تا به كی در دل شب این همه حق حق گویی
كه كس از ناله‌ی جانكاه تو نتواند خفت
گفت چون گفتن حق راست خطرها در پی
جز به تنهایی و تاریكی شب نتوان گفت


وبلاگی با انبوهی فیلترشكن و آدرس‌های تازه‌ی وبلاگ‌ها و سایت‌های فیلترشده؛ اگر در توان‌تان هست این وبلاگ را به یاران و همراهان و مخاطبان‌تان نیز معرفی كنید.
*******
یادآوری: 2 روز باقیمانده تا ... تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی؛
16 شهریور سالروز تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی را گرامی می‌داریم. بد نیست در این روز از خود بنویسم. بنویسیم كه "وبلاگ‌نویسی برای من ِ وب‌نگار چه دستاوردهای نیك و بدی به همراه داشته است؟"



دوشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۴
7 اندیشه جز با نقد صیقل نمی‌یابد
من همیشه متفكران و تحلیل‌گرانی كه آرایی به‌كل متفاوت را عرضه می‌كنند دوست داشته‌ام. این زاویه نگاه‌های تازه همیشه برایم جذاب و گیرا بوده است. بی‌سبب نیست كه مقاله‌های مرتضی مردی‌ها را بسیار دوست می‌دارم. چرا كه او در ابتدای نوشتار خود تمام "پیش‌فرض‌های رایج و بدیهی" را زیر سؤال می‌برد و آنگاه پروراندن و تحلیل موضوع نوشتار خود را آغاز می‌كند. مصطفی ملكیان هم نزد من اینگونه آمد. نیازی به بازگفتن نیست كه چنین رویكردی ربطی به درستی و نادرستی نظرات دیگران ندارد. همین كه كسی زاویه نگاهی كاملاً متفاوت با سایرین دارد و به نظری یكسره خلاف‌آمد دیگران پایبند است و برای آن استدلال می‌كند، سخت برایم جذاب و خواستنی‌ست. چرا كه آن فرد جرأت كرده است كه "فكر كند" و نتیجه‌ای "متفاوت" با تلقی عموم بگیرد. همین بی‌اعتنایی به گستره‌ی جمعیتی طرفداران یك عقیده و جسارت شوریدن بر آن است كه زیباست.
*******
یادآوری: 3 روز باقیمانده تا ... تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی؛
16 شهریور سالروز تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی را گرامی می‌داریم. بد نیست در این روز از خود بنویسم. بنویسیم كه "وبلاگ‌نویسی برای من ِ وب‌نگار چه دستاوردهای نیك و بدی به همراه داشته است؟"



یکشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۸۴
7 "تنگه‌ی بلاغی" به جای "پاسارگاد" به زیر آب می‌رود
دوستان عزیزی این روزها دل‌نگران از غرق شدن مقبره‌ی كوروش، به اعتراض برخاسته‌اند و توقف آبگیری سد سیوند را خواستار شده‌اند اما به‌ظاهر قضیه كمی متفاوت است. آنچنان كه روزنامه‌ی شرق نوشته این "تنگه‌ی بلاغی"‌ست كه در زیر سیلاب بی‌درایتی و بی‌كفایتی مسندنشینان غرق خواهد شد، منطقه‌ای كه هنوز كاوش‌های باستانی و تاریخی در آن به پایان نرسیده و قدمتی به درازای تاریخ دارد، منطقه‌ای كه هنوز پاره‌هایی از آن همچنان بكر و كشف‌ناشده باقی مانده است.

بی‌ربط: دقایقی پیش دیدم كه از سایت صبحانه بازدیدكننده‌هایی روانه‌ی این وبلاگ می‌شوند، اما وقتی به این سایت مراجعه كردم دیدم هیچ اثری از آثار این وبلاگ در آنجا نیست! جان؟ چی فكر می‌كنید؟ كه این قضیه با این انتقاد بی‌پاسخ‌مانده مرتبط است؟ نه بابا، گمان نكنم!!!
******
یادآوری: 4 روز باقیمانده تا ... تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی؛

16 شهریور سالروز تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی را گرامی می‌داریم. بد نیست در این روز از خود بنویسم. بنویسیم كه "وبلاگ‌نویسی برای من ِ وب‌نگار چه دستاوردهای نیك و بدی به همراه داشته است؟"




شنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۴
7 امان از درد چشمان
انبوهی مقاله و یادداشت خواندنی روی هم تلنبار شده كه یا فرصت خواندن‌شان را نمی‌یابم یا به وقت فراغت، درد چشمانم چنان امانم را می‌بُرد كه ناچارم از خیر هر عملی كه به نوعی با چشم و دیدن و نگاه (حتی به اندازه‌ی یك نیم‌نگاه!) مربوط است درگذرم. پزشكان هم كه از تشخیص این درد لعنتی درمانده‌اند. حالیا یك ماهی‌ست كه من مانده‌ام و تحمل این درد جانكاه.

فعلاً زمان را قدر بدانید و به این یادداشت نگاه كنید. وقتی خواندنش را به پایان بردید به اینجا هم سری بزنید و لینك‌های مرتبط با آن یادداشت را دنبال كنید.
*******
یادآوری: 5 روز باقیمانده تا ... تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی؛

16 شهریور سالروز تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی را گرامی می‌داریم. بد نیست در این روز از خود بنویسم. بنویسیم كه "وبلاگ‌نویسی برای من ِ وب‌نگار چه دستاوردهای نیك و بدی به همراه داشته است؟"

میلاد وبلاگ فارسی

جمعه، شهریور ۱۱، ۱۳۸۴
7 پنجشنبه‌ای در كنار مصطفی ملكیان
حال كه به نوشتن مشغولم خورشید، دامن از شهر برچیده و ماه در آسمان دوداندود نورافشانی می‌كند. نگاهم به توشه‌ای است كه از خرمن اندیشه‌های دكتر مصطفی ملكیان برگرفته‌ام. شخصیت ملكیان جذاب‌تر و سخنانش گیراتر از آن بود كه در تصورم پا گرفته بود. صبح، مهمان محفل گرم دوستانم در كانون غیردولتی توتم اندیشه بودم كه با حضور ملكیان در جلسه‌ای خصوصی گرد آمده بودند تا از هر دری سخنی بگویند. فردا بخشی از مباحث جلسه‌ی صبح امروز را بازگو خواهم كرد. در پسین روز هم پای سخنرانی دكتر نشستیم تا ادامه‌ی بحث "بحران معنا در هزاره‌ی سوم" را بشنویم. جلسه‌ای كه بخشی از دغدغه‌های ذهنی فراموش شده‌ام را باز پیش چشمم آورد و مرا به پیگیری آنها تحریك كرد.
وظیفه‌ی خود می‌دانم از تمامی دوستان همدل كانون توتم اندیشه كه زحمت برگزاری چنین جلسه‌ای را به دوش كشیدند سپاسگزاری كنم.
*******
يادآوري: 6 روز باقیمانده تا ... تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی؛

16 شهریور سالروز تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی را گرامی می‌داریم. بد نیست در این روز از خود بنویسم. بنویسیم كه "وبلاگ‌نویسی برای من ِ وب‌نگار چه دستاوردهای نیك و بدی به همراه داشته است؟"

وبلاگ جشن تولد وبلاگ پارسی

پنجشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۸۴
7 جشن تولد وبلاگ فارسی
7 روز باقیمانده تا ... تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی؛

16 شهریور سالروز تولد نخستین صفحه‌ی وبلاگ فارسی را گرامی می‌داریم. بد نیست در این روز از خود بنویسم. بنویسیم كه "وبلاگ‌نویسی برای من ِ وب‌نگار چه دستاوردهای نیك و بدی به همراه داشته است؟"

صفحه نخست پیام ایرانیـان