شنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۳
دوستی با ارسال ایمیلی از این قلم پرسیدهاند آیا بنده موافق حمله آمریكا هستم؟ در پاسخ این دوست عزیز یادآور میشوم بنده به عنوان یك ایرانی و شهروند این كشور كه تمام ریشه و تاریخش در این خاك نهفته است، هم به حكم تعلق خاطر غیر قابل توصیفی كه به عزت میهنم دارم و هم بدلیل آنكه عزیزترین نزدیكانم در این سرزمین زندگی میكنند و نیز از آنجا كه انبوه مشكلات جامعه را ناشی از نبود بستر فرهنگی مناسب و اصلاحشده میدانم، نمیتوانم طرفدار حملهی آمریكا باشم، چه میدانم فرجام چنین حملهای بعد از نابودی انسانهای بیگناه، ویرانی تمام سنگبناهائی است كه در این سالها بر هم نهاده شده و میلیاردها دلار هزینه برده است، همچنین این حمله نخواهد توانست فرهنگ بیمار مردمان ایران را اصلاح كند. از طرف ديگر هیچ اعتقادی به هموار كردن مسیر آمریكا برای استیلاء و تسلط بر كشور ندارم و نمیتوانم با هر كسی كه در این مسیر گام برمیدارد یكدل و همراه باشم كه ایران را سربلند و سرفراز میخواهم. دیدگاه این قلم تنها "برخورد معقولانه" با "واقعیتهای جهانی" و تبدیل "تهدید" به "فرصت" است. این دیدگاه از اصول مبنائی دیپلماسی همه كشورها برای حفظ منافع آنها در جامعهی جهانی است.
جمعه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۳
7
و باز هم حكایت آن شعر دكتر شریعتی
در پاسخ
دوست گرانقدری كه ضمن اشاره به برخی شواهد تاریخی و برشمردن پارهای از ویژگیهای اخلاقی مرحوم دكتر شریعتی، صحت انتساب
شعری از ایشان در تجلیل از مرحوم آیتالله خمینی را زیر سوال بردهاند بد نیست یادآور شوم كتاب "حسن و محبوبه" كه نزد صاحب این قلم است شمارهای از كتابخانه ملی بر روی جلد دارد. بهتر است دوستانی كه به این مركز دسترسی دارند جستجوئی كنند شاید نسخهای از آن یافت شود و بتواند گره این معما را بگشاید. از آن گذشته میتوان متن شعر و منبع آن را برای آقای احسان شریعتی فرزند مرحوم شریعتی ارسال داشت و نظر ایشان را نیز جویا شد. نگارنده نه تعصبی بر صحت این نسخه از كتاب دارد و نه دلیلی برای انكار آن؛ پرسش نگارنده از شریعتیدوستان پیش از انقلاب نیز وجود چنین شعری را تائید میكند. به هر رو مهمتر از تمام اینها روشن شدن حقیقت یك "سند تاریخی" است كه روایتگر بخشی از تاریخ روشنفكری دینی در سرزمین ماست.
كتاب "حسن و محبوبه"، شماره ثبت كتابخانه ملی: (21/4/36)/704 نشر فرهنگ و جامعه-صندوق پستی تهران/191
چهارشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۳
نویسنده وبلاگ منتقد با نگاهی به تنبلی مردمان ایران در سر كلاس تاریخ،
پرسشی تاملبرانگیز پرسیده است: «اكنون سال 1457 خورشیدی است و حكومت سابقا مشروع كه پس از رفراندوم به قدرت رسیده بود به دامان استبداد غلتیده و انقلابیانی جدید، این حكومت خودكامه را سرنگون كردهاند اما پس از این انقلاب ...»
پاسخ شما به پرسش این نویسنده چیست؟
● پی نوشت:
اشاره به چند سر خط تاریخی از آغاز تشیع و
پاسخی از صادق (وبلاگ منتقد) به
پائیز (وبلاگ گوشزد)
سهشنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۳
7
از كوچه پسكوچههای شهر شیشهای وبلاگستان:
● یك هفته پاك پاكم، به قلم فرهاد رجبعلی:
آره، یه هفته ست كه پاك پاكیم. به عباس موتوری هم گفتم این یه هفته كه كف زنی رو تعطیل كرده، بیاد هیئت كمك آقام. ازش قول گرفتم بعد عاشورا یه چیزی تو جیبش بذارم. ... جون شما یه هفته ست که پر پرم و دست به كسی نزدم. دختره عصمت خانم رو یه هفته ست خونه نیاوردم. دختره پشت دسته دنبالم می افته و هی جلو فاطی چشم و ابرو میاد. منم از ترس فاطی تحویلش نمی گیرم. آخر سر هم می ترسم این دختره به فاطی حالی كنه و كلی ضایع بشم. هر چی بهش می گم دختر!، این یه هفته رو بی خیال؛ مشكی پوشیم، گناه داره، حالیش نیست. می گه باباش رفته ماموریت و الانا بهترین وقته. ننه اش هم این شبا اجازه می ده با دسته محل، هم پا بشه. [
متن كامل]
● سخت گریستن چه ساده است، به قلم محمد واعظی:
جمع حلقه زده بودند ، لب فروبسته بودند . غلغل اشک هایشان بر بستر گونه هایشان جاری بود. در آن شب بی پناهی ، در آن آوارگی بین خواب و بیداری ، در آن خلوت چادر گونه یا آن چادر خلوت گونه ، هیچ نبود ، جز تنهایی حسین ...
سایه ام موج وار روی زمین می لرزید ، سخت گریستن چه ساده بود ... [
متن كامل]
● منش شریعتی مدح و ستایش نبود، به قلم پویا:
پویا در یادداشتی صحت وجود شعری از مرحوم شریعتی در تجلیل از مرحوم آیتالله خمینی را زیر سوال برده است ... [
متن كامل]
یکشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۸۳
7
مخالفان حسین(ع) اینگونه بودند ...
سیمای ج.ا.ا در بسیاری از سریالها و فیلمها هنگامی كه قصد نشان دادن زندگی دشمنان امام حسین(ع) را دارد چنان چهرهای از آنان ترسیم میكند كه تو گوئی انسانهائی از سرزمینی دیگر بدان سرزمین و آن مقطع از تاریخ یورش برده و حكومت را تصاحب كردهاند. اما حقیقت این است كه آنان كه در روز عاشورا بر حسین و یارانش تیغ كشیدند و آنان را كشتند نه در شادی این پیروزی شراب نوشیدند و نه دست به فسق و فجور زدند. آنان روزهی شُكر گرفتند و نماز تشكر از خداوند به جای آوردند كه توفیق نابودی گروهی از خارجیان را نصیب آنان كرده است. آخر در نگاه آنان حسین(ع) خارجیای بود كه بر امیرالمؤمنین یزید، خلیفه بر حق مسلمین، شوریده بود و حكم قتلش را انسان متشرعی چون شُریح قاضی صادر كرده بود و مگر میشد دستگاه عریض و طویل خلافت اسلامی حكمی به ناحق و در جهت منافع خویش صادر كند و مگر میشد كسی علیه امیرالمؤمنین یزید شورش كند و بر حق باشد؟
آنهنگام كه به جای شخصیتها و اعمالشان، عناوین پرطمطراق و سوابقشان در هر كوی و برزن فریاد میشود و این فریاد، تنها صدای مجاز باشد انتظاری جز این نمیتوان داشت. آری، چنین بود كه در تاریخ یزید «امیرالمؤمنین» خوانده میشد و امام حسین(ع) «خروج كننده بر امیرالمؤمنین(!) و دین محمد(ص)»! و عدهای كثیر با فتوای بزرگان به یاری آن امیرالمؤمنین برخاستند!
جمعه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۳
كسانی كه با كامپیوتر آشنایند میدانند كه كمحجمترین فایلها، فایلهای متنی یا TEXT هستند. یك مقاله طولانی چیزی در حدود 100 كیلوبایت فضا اشغال میكند. با توجه به این نكته، میتوانید تصور كنید یك فایل متنی با حجم 15 مگابایت حاوی چه میزان اطلاعات است؛ نه اشتباه نكنید. این عدد، حجم آخرین مقالهی من نیست! حجم فایلی است كه از طرف شركت مخابرات ایران به ISP ها ابلاغ شده و حاوی آدرس سایتها و وبلاگهائی است كه باید فیلتر شوند! دیگر خود حساب كنید چه اندازه آدرس اینترنتی در این فایل بینوا وجود دارد كه باید طعم توقیف را بچشند!
نكته جالب این است كه آدرس وبلاگ پیام ایرانیان در این فایل وجود ندارد بنابراین ثابت میشود دستور فیلترینگ از مركزی جز شركت مخابرات ایران صادر شده است. خدا آخر و عاقبت همه ما را ختم به خیر كند!
چهارشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۳
7
یادداشت والنتاین كه سر از انگلیس درآورد!
روز والنتاین امسال هم آمد و رفت. امسال هیچ شور و شوقی برای نوشتن یادداشتی دراینباره نداشتم. سال پیش آنزمان كه هنوز در وبلاگ
پرشینبلاگی مینوشتم به تاریخ 25 بهمنماه برابر 14 فوریه
یادداشتی درباهی روز والنتاین نوشتم. هنوز یكماهی از آن یادداشت به ظاهر معمولی نگذشته بود كه ناشری از لندن ایمیلی زد و ضمن ارسال بخشی از ترجمهی آن مطلب، از من خواست به او اجازه دهم آن یادداشت را ترجمه و در كتابی منتشر كند! ضمن آنكه از شخصیتی اینچنین پایبند به حق مؤلف، شگفتزده شده بودم پاسخی برایش فرستادم و ضمن اجازه، از او پرسیدم چرا در میان این همه مطلب، یادداشت مرا برای انتشار برگزیده است؟
پاسخش باز هم بر شگفتیام افزود. او برایم نوشت كه در حال تهیه كتابی است تا نشان دهد علیرغم آنكه دولتهای منطقه خاورمیانه به دنبال تروریسم و خشونت هستند، نسل جدید بیتوجه به این راه پوسیده، در پی صلح و آرامش و پیشرفت و زندگی مسالمتآمیز است. او هدفش را نشان دادن تغییر دیدگاههای نسل جدید كشورهای خاورمیانه و از جمله ایران نسبت به نسلهای پیشین و دولتمردان این كشورها عنوان كرده و برای این منظور، دنیای مجازی نویسندگان كشورهای خاورمیانه را به عنوان منبع برگزیده بود. او همچنین گفته بود كه یك خانم دكتر(ظاهراً دكترای ادبیات) كه نماینده آنان در ایران است، یادداشت مرا، نشاندهنده تغییر نگرش نسل جدید فرزندان ایران به محیط پیرامون یافته و از میان هزاران مطلب انتخاب كرده است. در ایمیلهای بعدی عكس شخصیام را برایم فرستاد و از من برای انتشار مطلبم همراه این عكس اجازه خواست!
هنوز نیز با این ناشر از طریق ایمیل ارتباط دارم. آخرین خبری كه به من رسیده، این است كه كتاب برای ویرایش نهائی به نیویورك ارسال شده و اگر مشكلی پیش نیاید سال جاری میلادی منتشر خواهد شد. بیش از مورد توجه قرار گرفتن آن مطلب و انتشارش در چنین كتابی، منش این ناشر در اجازه از نویسنده مرا شگفت زده كرد! همچنین این نكته كه مردم كشورهای دیگر تا چه حد نسبت به مسیری كه ما میپیمائیم و اتفاقهائی كه در این نقطه از كره خاكی به وقوع میپیوندد، حساساند برایم جالب و جذاب بود.
یکشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۳
دوستي ميگفت: "روزنوشت" بايد روزنوشت باشد. بايد روزانه نو شود، راست ميگويد؛ از ابتداي راهاندازي بخش روزنوشت هنوز نتوانستهام با آن كنار بيايم. يا مطلبي در ذهنم نيست كه در روزنوشت بگذارم يا مطلب و يادداشتي كوتاه هست اما در مناسب بودن آن براي اين بخش شك ميكنم. انگار به صورت يك وصله درآمده است كه مجبورم تحملش كنم و براي خالي نبودن عريضه بهروزش كنم! نويسندهاي كه خوب با اين بخش كنار آمده است
مجيد زهري است. بخش نگاه يا روزنوشت او به همان اندازه وبلاگش وزين و خواندني است. به خودم تا عيد نوروز مهلت دادهام يا با اين بخش كنار بيايم و كاركرد مناسبش را پيدا كنم و يا تعطيلش كنم و خود و ديگران را از زحمت ديدنش راحت نمايم!
● خستگي خلاصه كردن 17 صفحه مقاله پرمغز و پرمحتوا از مرتضي مرديها در دو مقاله فشرده، بدجوري در تنم مانده است. هر چند دوست تحليلگر و عزيزم جناب
مجيد زهري دست مريزادي گفتند كه جاي سپاس متقابل دارد اما اين ديدگاه نو و بكر آنچنان كه انتظارم بود در وبلاگستان فارسي بازتابي نداشت. سايت خبرنامه گويا هم كه از نويسندهاي چون نگارنده روي برگردانده و ديگراني كه لابد محقترند بر صدر نشانده ، همكاري لازم را نكرد. شايد بايد … بگذريم.
شنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۳
7
سيماي ضرغامي و مطبوعات آمريكا!
انتشار مقاله سيمون هرش در يك مجله آمريكائي كه به نفوذ كماندوهاي آمريكائي از خاك افغانستان و طرحريزي حمله به ايران توسط ارتش آمريكا اشاره كرده بود چندي است كه پاي ثابت اكثر مقالهها و تحليلها را تشكيل ميدهد. در ايران بلافاصله پس از انتشار اين مقاله، درج ترجمه آن در مطبوعات داخلي ممنوع شد و ترجمه فارسي آن در وبلاگ زننوشت انتشار يافت. جالب آنكه سيماي ايران نيز تنها با اشارهاي گذرا و البته با نگاهي خصمانه با اين موضوع برخورد كرد. تنها چند روز بعد كه نويسنده ديگري با انتشار مقالهاي ديگر در يكي از مطبوعات آمريكا به ناتواني آمريكا در برابر ايران اشاره كرد اين مقاله و خبر آن در تمامي بخشهاي خبري به صورت گسترده انعكاس يافت! و حتي بخشي از برنامه تحليل هفتگي را نيز به خود اختصاص داد بيآنكه حتي اشارهاي به مقاله پيشگفته شود. صدالبته حاكمان ملك جامجم كه جز هدايت ذهن نابالغ ايرانيان در تشخيص حقيقت و حقيقتتر!!! دغدغهاي ندارند براي انجام اين ماموريت سياسي-الهي نيز چون ساير ماموريتهاي پيشين سنگ تمام گذاشتند! خسته نباشيد. خدا قوت!
صفحه نخست پیام ایرانیـان